نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

کل مطالب : 101
کل نظرات : 1

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 10

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 20
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 432
بازدید سال : 2079
بازدید کلی : 17548
برگزاری مراسم یاد وخاطره شهدای 8 سال دفاع مقدس در دبیرستان سینا

 

 

برگزاری مراسم یاد و خاطره شهدای 8 سال دفاع مقدس روز چهار شنبه مورخ  94/7/8در مدرسه سینا برگزارشد .این برنامه با همکاری دانش آموزان حلقه های صالحین مدرسه صورت گرفت. و در نهایت جناب سرهنگ ساجدی فر از یادگاران دفاع مقدس و کارشاناسان شهرستان در زمینه های فرهنگی و سیاسی درباره رشادتهای رزمندگان در دوران 8 سال دفاع مقدس داشتند و افزودند :

" که دشمن در حال حاضر از جنگ نرم به دنبال تاثیر گذاری منفی بر روی نسل جوان است که باید دانش آموزان در این امر هوشیار باشند. "

ایشان در سخنان خود اشاره ای به فاجعه تاسف بار  سرزمین منا داشتند و گفتند:

"  این حادثه نشان دهنده بی کفایتی و ضعف مدیریت آل سعود می باشد.ایشان اشاره ای هم به سخنان مقام معظمرهبری  داشتند که فرمود:مقام های عربستان به وظایف خودشان عمل نمی کنند و در مواردی عکس آن را عمل میکنند.ایران اگر بخواهد عکس العمل نشان دهد اوضاع آنها خوب نخواهد بود. اگر قرار شد عکس العملی نشان دهیم عکس العمل ما سخت تر و خشن تر خواهد بود."

                                                    

 

جهت مشاهده عکس های بیشتر به ادامه مطلب مراجعه کنید ...

تعداد بازدید از این مطلب: 842
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چطور می شود با شهدا رفیق شد

چطور می شود با شهدا رفیق شد؟؟؟

 

 

 

چطور می شود با شهدا رفیق شد؟؟؟

پاسخ :

از مرحله اول شروع کنید و آرام آرام به مراحل بعدی عمل کنید

لازم نیست خیلی سریع به تمام مراحل عمل کنید

شما+دوست شهیدتان=رسیدن به اهل بیت و خدا

 

گام اول :انتخاب فقط یک شهید

خیلی مهمه فقط یک شهید انتخاب کنید.شهدا در آخرالزمان اینقدر غریب و مظلومند که منتظر به نیت پاک و با صفاهستن تا خودشون نشون بدن.آلبوم شهدا رو باز کنید.با هر شهیدی که حال می کنید.از هر لحاظی که خودتون دوست دارین.اخلاقیات،قیافه و صورت شهید،ببینید با لبخند کدوم شهید ته دلتون خالی میشه.آفرین درسته این همون دوست شماست....

 

جهت مشاهده ی باقی مطالب به ادامه ی مطلب رجوع کنید ...

 

 

 

 
تعداد بازدید از این مطلب: 878
موضوعات مرتبط: بیانات معنوی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شبیخون

شبیخون

 

 

 

بسیجیا شبیخون،دل آقا نشه خون

جنگه ولی بی ترکش،با آرامش بی ارتش

کی گفته جنگ تمومه،خواب و خوراک حرومه

تازه شروع کاره،موشکا شد ماهواره

به جای شیمیایی،فیلم های سینمایی

به جای تانک و موشک،شبهه و تردید و شک

به جای جنگ و جدل،سی دی های مبتذل

به جای جنگ و فریاد،اسلحه شد اعتیاد

میگن باید شاد باشیم،میخوان که معتاد باشیم

حال و هوایی تازه، نعشگی و خمیازه

خدا و دین غریب شد،دینداری هم عجیب شد

چفیه عار و ننگ شد، بد حجابی قشنگ شد

شهید شده فراموش،غیرتا گشته خاموش

اما ماها بیداریم،از هرزگی بیزاریم

ماها آماده هستیم،سربندامونو بستیم

سربند یا فاطمه،کارو میده خاتمه

با سربند یا عباس،با شوروعشقو احساس

با سربند یا حیدر، میشیم فدای رهبر

 
تعداد بازدید از این مطلب: 824
موضوعات مرتبط: خوراک فرهنگی , بیانات معنوی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


داستان قرآن و موبایل

داستان قرآن و موبایل

 

 

جوانی موبایلش رو کنار قرآن جا گذاشت و رفت بیرون از منزل وفرصتی برای گفتگو بین قرآن و‌موبایل فراهم شد..

 

 

برای مشاهده ی باقی مطلب به ادامه ی مطلب رجوع کنید ...

 
تعداد بازدید از این مطلب: 1490
موضوعات مرتبط: بیانات معنوی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


آماده ایم

آماده ایم

 

تعداد بازدید از این مطلب: 802
موضوعات مرتبط: خوراک فرهنگی , بیانات معنوی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


وصیت نامه یک شهید 16 ساله

وصیت نامه یک شهید 16 ساله

 

تعداد بازدید از این مطلب: 891
موضوعات مرتبط: بیانات معنوی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جنگی که بود راهی که هست

جنگی که بود راهی که هست

 

تعداد بازدید از این مطلب: 893
موضوعات مرتبط: بیانات معنوی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ماجرای پارتی بازی امام خامنه ای

ماجرای پارتی بازی امام خامنه ای در زمان ریاست جمهوری

 

عکس و تصویر پارتی بازی امام خامنه ای در زمان ریاست جمهوری یکی از روزها زمانی که آیت ...
در یکی از روزها زمانی كه آیت الله خامنه ای، رییس جمهور وقت، از ساختمان ریاست جمهوری خارج می شد، متوجه سر و صدایی شد که از همان نزدیکی شنیده می شد.
صدا از طرف محافظ ها بود که دور کسی حلقه زده بودند و چیز هایی می گفتند. صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد می زد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنه ای! من باید شما را ببینم.» رییس جمهور از پاسداری که نزدیکش بود پرسید: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟»
پاسدار گفت: «نمی دانم حاج آقا! موندم چطور تا این جا تونسته بیاد جلو.» پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتی دید رییس جمهور خودش به سمت سر و صدا به راه افتاد، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: «حاج آقا شما وایسید، من می رم ببینم چه خبره»
کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگشت و گفت: «حاج آقا! یه بچه اس. می گه از اردبیل کوبیده اومده این جا و با شما کار واجب داره. بچه ها می گن با التماس خودشو رسونده تا این جا. گفته فقط می خوام قیافه آقای خامنه ای رو ببینم، حالا می گه می خوام باهاش حرف هم بزنم»
رییس جمهور گفت: «بذار بیاد حرفش رو بزنه. وقت هست.»
 
 
جهت مشاهده ی باقی مطلب به ادامه ی مطلب رجوع کنید...

 

تعداد بازدید از این مطلب: 1102
موضوعات مرتبط: خوراک فرهنگی , بیانات معنوی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود